loading...

سفر نویسنده

توالی حادثه‌ها...

بازدید : 960
سه شنبه 25 فروردين 1399 زمان : 2:40
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سفر نویسنده

سلام. پادکستی که قولش رو داده بودم آماده شد. تلاشمو کردم طوری باشه که بعد گوش دادنش، حس خسران نکنین. یه مقدار درگیر کار بودم و سعی کردم تا جای ممکن با کیفیت خوب آماده بشه ولی یه خورده عجله‌ای شد. لطفا اگه گوش کردین حتما حتما نظر بدین. چه روشن چه خاموش چه نیمه‌روشن. چه قهر چه آشتی. خیلی ممنون.

+پادکست سنجاق

بازدید : 938
سه شنبه 25 فروردين 1399 زمان : 2:40
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سفر نویسنده

دقیقا همین الان وقتشه. امروز روزیه که بشر با کلی ادعا و دَک و پُز و فیس و افاده‌ی علم و عقل و خرد؛ نتونسته جلوی یه بیماری ویروسی رو بگیره. مثل هزاران ویروسِ دیگه در ابعادِ دیگه که کلاف زندگی انسان رو پیچ در پیچ کرده. دقیقا همین الآن وقتشه که آدما بفهمن به یه منجی آسمونی نیاز دارن. کاش بفهمم. کاش بفهمیم. کاش بفهمن.

----------

پ.ن: ندارد.

بازدید : 1369
سه شنبه 25 فروردين 1399 زمان : 2:40
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سفر نویسنده

ندیدنِ پدر،مادر،خواهر و برادرم چهار هفته شد. مدتی تقریبا بی‌سابقه.

قطعا گلوی مسافرت‌رونده‌های بی‌خیال رو خواهم جَوید.

بازدید : 776
جمعه 22 اسفند 1398 زمان : 11:17
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سفر نویسنده

گمانم خوابِ جشن عروسی می‌دیدم که گوشی‌ام زنگ خورد. با چشمان بسته گوشی را برداشتم و جواب دادم. صدای نخراشیده‌ای گفت: آقای فلانی؟ من فلانی هستم مسئول تالار فلان. بنا به دستور وزارت فلان و فلان، برنامه‌های عروسی اسفند و فروردین تا اطلاع ثانوی لغو شده، وظیفه داشتم خبر بدهم...با صدای نخراشیده گفتم ممنون که خبر دادید. عذرخواهی کرد که از خواب اول صبح بیدارم کرده. گفتم اشکالی ندارد و قطع کردم. خبر را با یک چشم نیمه‌باز به میمِ عزیز و همسر رساندم. گوشی را کنار تخت انداختم و بالش را زیر سرم جابجا کردم و خوابیدم. دیگر خواب عروسی ندیدم.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ.ن: قرار بود فردا شب که بشود برویم سر خانه زندگی خودمان؛ قسمت نبود.

* خوابیدن،خوابیدن،خوابیدن

سفر نویسنده

این طرح را یک دوست عزیز هم‌دانشگاهی‌ به مناسبت تولدم برایم درست کرد. خودِ خودِ منم حتی در فرم خوابیدن.

بازدید : 1201
سه شنبه 19 اسفند 1398 زمان : 11:43
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سفر نویسنده

سفر نویسنده

سلام آقای فارست گامپ. امیدوارم نامه‌ام به دستت برسد. خیلی مشتاقم بدانم هنوز روی نیمکتِ ایستگاه اتوبوس نشسته‌ای یا رفته‌ای. کاش من هم می‌توانستم در سال 94 میلادی کنار تو بنشینم. مطمئنم هرگز هم‌نشینی با تو را ترک نمی‌کردم. کاش می‌شد دوباره زندگی‌ات را تعریف کنی. الان کجایی؟ چه کار می‌کنی؟ هنوز پینگ‌پونگ بازی می‌کنی؟ جای تیری که به باسنت خورده بود خوب شده؟ پسرت دانشگاه می‌رود؟ مطمئنم همه‌اش را گوش می‌دادم. من از قصه خوشم می‌آید. مخصوصا قصه‌هایی که قهرمان دارند. مخصوصا آنهایی که قهرمانِ خنگ دارند. شکلات هم خیلی دوست دارم. در بسته‌ی نامه‌ام برایت سوهان حاج‌حسین گذاشته‌ام. همه‌اش شیرین است. ما اینجا در ایران، عادت داریم همه چیز را شیرین بخوریم. برای همین ممکن است اولش از سوهان خوش‌ت نیاید. اما کم‌کم عادت میکنی. ممنون می‌شوم توام برای من یکی از آن بسته‌های شکلات را بفرستی. شکلات‌های آمریکایی حرف ندارند. راستش برای من هم مهم نیست بدانم از زندگی چه چیزی نصیبم می‌شود. همیشه چشم‌هایم را بسته‌ام؛ صبر کرده‌ام کسی در گوشم یا دلم چیزی بگوید. مثلا بگوید انجامش بده مهدی. من هم انجامش بدهم. همانطور که جنی پشت سر تو می‌ایستاد و فریاد می‌زد: !Run forrest Run. و تو فقط می‌دویدی. بدون اینکه بدانی قرار است چه چیزی سر راهت سبز بشود. راستش را بخواهی همیشه با تو همذات‌پنداری می‌کنم. نه برای اینکه شکلات‌های زندگی‌ام مثل زندگی تو گاهی تلخ بوده‌اند، گاهی شیرین، گاهی بی‌مزه و گاهی خراب. برای اینکه من هم مثل تو یکی دو تخته‌ام کم است. شاید مثل تو بهره‌ی هوشی پایینی نداشته باشم. ولی مطمئنم درست مثل تو خنگ و دیوانه‌ام. برای همین دوست دارم دوباره دویدن را شروع کنی تا من هم همراهت بیایم. دوست دارم زنم هرکاری دلش می‌خواهد بکند حتی اگر باب میل من نباشد. دوست دارم دوباره جنگ بشود و بروم بجنگم. حتم دارم دیوانه‌وار، زخمی‌ها را روی دوشم می‌گذارم و نجات می‌دهم. حتی دارم خودم هم زخمی‌می‌شوم. با همه‌ی علاقه‌ای که به بستنی دارم امیدوارم تیر به باسنم نخورَد. ولی اگر رئیس‌جمهورمان بخواهد مدال شجاعت بدهد حتما نوشابه با نشان حلال(نه از آنها که تو خوردی) زیاد می‌خورم که دیالوگ تو را در جواب سوالش بگویم. ولی تلویزیونِ ما حرفم را سانسور می‌کند. معنی سانسور را می‌دانی؟ سربسته بگویم خیلی از ما ایرانی‌ها آخر نفهمیدیم مشکل تو با جنی چه بود! ولی خدا را شکر که آخر به سرانجام رسید و بچه‌دار شدی.

آقای فارست! مدت زیادی‌ست که زندگی به مردم کشورم فقط شکلات تلخ داده است. آن‌قدر زیاد که دیگر سوهان حاج‌حسین به ما مزه نمی‌دهد. مادر دلسوزی داشتی. خدایش بیامرزد. مادرهای ما زورشان نمی‌رسد یا بلد نیستند برایمان کاری بکنند. واقعیتش سهم رئیس‌جمهور کشور توام در این تلخی‌ها کم نبوده. امیدوارم دوباره مدال بگیری و پیش رئیس‌جمهورتان بروی و این بار، o r s ریخته باشی توی نوشابه‌هایت. فقط خواستم به جنی بگویی برایمان از آن بالا فریاد بزند ! Run iran Run . و اگر برنامه دویدن داشتی من را هم خبر کنی.

طرفدار تو:

مهدی از ایران.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

ممنون از هلماکه دعوت کرد. این بازی جالب رو آقاگلراه انداخته. نمیخوام کسی توی معذوریت قرار بگیره هرکسی خواست پست بنویسه بخونیم حال کنیم.

بازدید : 1108
سه شنبه 19 اسفند 1398 زمان : 11:43
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سفر نویسنده

با سلام و درود به روح و جسم همه کسایی که تا این مرحله زنده موندن. توی این شرایط که همگی مجبوریم به خونه‌شینی و تقریبا از صحنه اجتماع محو شدیم؛ شاهدیم که اینتساگرامیون شوآفِ «حالا تو خونه چیکارها میشه کرد» راه انداختن. ازونجایی که وبلاگیون کمتر دنبال شوآف و بیشتر اهل عمل هستن و روحیاتشون به هم نزدیکتره، بد ندیدم هرکی هرچی بلده و به ذهنش میرسه که مناسب زندگی فردی و خانوادگیه؛ اینجا بنویسه. خیلی جدی لازم داریم به جای فرو رفتن در خود، فرو برویم در همه‌ی چیزهایی که حالمون رو بهتر میکنن. پس بنویسید. محدودیتم نداره. هر نوع سرگرمی‌از بازی گرفته تا کتاب، فیلم و سریال، موسیقی و پادکست تا ور رفتن با وسایل خونه، آشپزی، خیاطی، ورزش...هرررر چی که بشه توی خونه انجامش داد و حال کرد بنویسید.

---

پ.ن: نظرات این پست بدون تأیید است.

پ.ن: پیشنهادهای خودمم کامنت میکنم.

پ.ن جدید: مواردی که گفته شده رو بولد کردم. تکراری‌ها رو بولد نمیکنم.

پ.ن الان: دمتون گرم!

بازدید : 1154
چهارشنبه 13 اسفند 1398 زمان : 22:54
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سفر نویسنده

سفر نویسنده

Image result for ضریح لیس

این لیسنده‌های ضریح، نماینده گروهی از مذهبیون بسیار افراطی هستن و عمدتاً ساکن قم و کاشان و مشهد. اقلیتی که اتفاقا مخالفت شدیدی با جمهوری اسلامی‌دارن به خاطر وحدت شیعه و سنی و مخالفت با قمه‌زنی. اگه داستان اوایل انقلاب و اختلاف بزرگ شیرازی‌ها با امام خمینی و سهم نبردن طایفه‌شون از قدرت رو داخل این ماجراها نکنیم...بازم اینها نه تنها نماینده‌ی تفکر حکومت نیستن بلکه از بیخ و بُن باهاش مشکل دارن. نمیخوام حکومت خودمون رو از رفتارهای اشتباهی که به اسم دین داشته مُبّری کنم ولی در مقایسه با این گروه‌های افراطی، حکم سوئیس رو داره در برابر بنگلادش. دیدم که میگم.

چندسال اولِ حوزه جایی بودم که از نزدیک با اینها آشنا شدم. مثلا همین فردِ عکس سمت راست که با اشتهاء لیس میزنه رو توفیق داشتم(!) و از نزدیک دیدمش. بخاطر قد بلندش بهش میگن «حسین مِنار». یه هیئتی توی قم دارن که زیر زمینی برگزار میشه و تا سر تا پاشون خونی مالی نشه از نظرشون عزاداری نکردن. منش و باورهایی دارن که مغز آدم از شنیدنش سوت می‌کشه. چه رسه دیدنش. بارها ازشون شنیدم که قائلن اهل سنت در کفر مطلق هستن و خونشون هدره. می‌دیدم طوری در عاشورا و بقیه ایام قمه زده بودن که جمجمه و فرق سرشون کامل از هم جدا شده بود. وقتی می‌گفتیم این کار وهن دین و مذهبه می‌گفتن اتفاقا اهل سنت و وهابی(این دو رو یکی می‌دونن) باید از ما بترسن؛ وقتی ببینن ما با خودمون چه کار میکنیم پس با اونها چه می‌کنیم! یعنی اگر سلاح و قدرت دست اینها بود الان ما هم یک داعش شیعی_ایرانی داشتیم.

اون طرف، مسیح علی‌نژادم نشسته منتظر. عقده‌‌های کودکیش از دین و مذهب رو با مانور دادن روی رفتار همین پوفیوزهای افراطی خالی میکنه و جیب خودش رو پر پول‌تر و ذهن ایرانی بی‌خبر رو مشوّش‌تر از قبل. خلاصه اینکه شما هم در جریان باشین.

بازدید : 840
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 13:52
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سفر نویسنده

«یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَ خُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا».

سوره نساء/آیه 28

سفر نویسنده

بازدید : 1450
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 13:52
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سفر نویسنده

«یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَ خُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا».

سوره نساء/آیه 28

سفر نویسنده

بازدید : 762
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 18:57
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سفر نویسنده

Image result for دانلود فیلم parasite

- کی‌وو! میدونی چجور نقشه‌ای هیچ وقت شکست نمیخوره؟ هیچ نقشه‌ای.

میدونی چرا؟ اگه نقشه‌ای بکشی زندگی هیچ وقت وفق مرادت پیش نمیره.

--------------------------------------------------------------------------------------

فیلم سیاهم می‌سازید؛ اینطوری بسازید.

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 7
  • بازدید کننده امروز : 6
  • باردید دیروز : 6
  • بازدید کننده دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 115
  • بازدید سال : 275
  • بازدید کلی : 32674
  • کدهای اختصاصی